فهیمه دباغی

محبّان او خواهد آمد......
 خانه تماس  ورود
عیدتون مبارک...
ارسال شده در 14 آذر 1396 توسط فهیمه دباغی در مناسبت ها

عید زیباى برائت

از عدو دارد ربیع

عید میلاد دو دلدار

نکو دارد ربیع

موسم سرمستى 

دلهاى شیدا آمده

مصطفى با حضرت 

صادق به دنیا آمده

ولادت حضرت محمد(ص)

و امام صادق (ع) مبارک

نظر دهید »
آغاز امامت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف بر عموم مسلمین جهان مبارک....
ارسال شده در 6 آذر 1396 توسط فهیمه دباغی در مناسبت ها

چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدی …

چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدی …
خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن …
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدی …
برای ما که خسته ايم نه ؛ ولی …
برای عده ای چه خوب شد نيامدی ….
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام …
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نيامدی…

نظر دهید »
پسرت هست هنوز....
ارسال شده در 6 آذر 1396 توسط فهیمه دباغی در مناسبت ها

مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز

جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز

نفست تنگ شده کنج قفس افتادی

باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز

شهادت امام حسن عسکری تسلیت?

نظر دهید »
حال ایمانم خراب است....
ارسال شده در 4 آذر 1396 توسط فهیمه دباغی در مناسبت ها

?ایمانم را گذاشته‌ام روبرویم

و خجالت زده تماشایش می‎کنم
کهنگی از تمام وجودش می‎بارد.
سر و رویش ترک برداشته.
لبش پریده.
تکه‎هایی از آن را به هم چسبانده‌ام
امّا افاقه نکرده.
قابل عرضه نیست.
مایۀ شرم است.
شراب محبّت تو شایستۀ این ایمان نیست.
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? از ایمانم عکس گرفته‌ام و حیران نگاهش می‎کنم
سیاه است، جذّاب نیست.
مات است،‌ شفاف نیست. 
پاره است، سالم نیست. 
کم رنگ است، خوب پیدا نیست. 
سزا نیست عکس تو کنار این عکس باشد.
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را کرده‌ام ستون. 
می‎خواهم به آن تکیه کنم 
اما…
ایمانم لرزان است، ثبات ندارد.
بی‎قرار است،‌ ریشه ندارد.
شکننده است، استحکام ندارد. 
ضعیف است، توانی برای اتکای من ندارد. 
بر این ستون نمی‎توان تکیه کرد و به انتظار تو نشست.
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را گرفته‌ام روی دستم.
می‎خواهم مواظبش باشم. 
فرار می‎کند، یک جا نمی‎نشیند. 
گویا دوستم ندارد، آرام نمی‎گیرد. 
بهانه می‎کند، همه جا با من نمی‎آید. 
من نگهبان خوبی برایش نیستم، او این را می‎داند.
چگونه با این ایمان به سراغ تو بیایم؟
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را کرده‌ام خانه 
می‎خواهم زیر سقفش بنشینم 
امّا چند جای سقفش فرو ریخته، امنیت ندارد. 
قفل درش شکسته، چشم‌ دزدان را به دنبال خودش دارد. 
نمور است و بو می‎دهد، حسِّ سُکنا را از آدم می‎گیرد.
سوت و کور است، ترس، وجودم را به تسخیر می‎کشد. 
تاریک است، چشم، چشم را نمی‎بیند. 
آمادۀ ویرانی است، این را در و دیوارش می‎گویند. 
در این خانه نمی‎شود تو را مهمان کرد.
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را کرده‌ام سپر. 
می‎خواهم به جنگ با اهریمن بروم. 
امّا سپرم محکم نیست، تیر و نیزه و شمشیر از آن رد می‎شود. 
بزرگ نیست، سینه‌ام را نمی‎پوشاند. 
همیشه با من نیست، گاه گاهی پیشم است. 
خوش دست نیست، در گرماگرم کارزار بی‌هوا از دستم می‎افتد.
با این سپر نمی‎شود سرباز سپاه تو شد. 
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را کرده‌ام کتاب. 
می‎خواهم بخوانمش 
امّا جلد ندارد، برگه‎های کتاب، بی‌حفاظ‎اند. 
ورق‌ ورق شده، افتادگی دارد، چند تا چندتا از هم جدا
واژه‎هایش خوانا نیست، خط خوبی ندارد. 
برگه‎هایش کهنه است، ورق بزنم پاره می‎شود. 
قصه‌اش خسته‌ام می‎کند، جذّاب نیست. 
قهرمان داستان، همیشه شکست می‎خورد.
اصلاً قهرمان، قهرمان نیست. 
در این کتاب نمی‎شود خط عشق تو را دید.
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را گذاشته‌ام کنار ایمانت. 
این دو را با هم قیاس می‎کنم.
ایمان تو مُستقَر، ایمان من بی‎قرار. 
ایمان تو ضرب المثل، ایمان من انگشت نما و مایۀ خجلت.
ریشۀ ایمان تو در آسمان، ایمان من بی‎ریشه. 
ایمان تو استوار و بی‎تکان، ایمان من ناتوان و لرزان.
ایمان تو آب، ایمان من خشکی.
ایمان تو قلّه، ایمان من دره.
ایمان تو آسمان، ایمان من بیابان. 
ایمان تو، ایمان «او»، ایمان من، ایمان «من» 
کاری برایم کن آقا! 
حال ایمانم خراب است.

? ایمانم را کرده‌ام امانت.
می‎خواهم در دستان تو بگذارمش.
تو این ایمان را جَماد بدان و حیاتش بده.
بیمار بدان و شفایش بده.
کم ببین و زیادش کن.
خمیده اش دیدی، استوارش کن. 
بی‎قرارش یافتی، قرارش ببخش.

? اصلاً این حرف‎ها چیست؟ 
ایمان مرا می‎بینی؟
من این ایمان را نمی‎خواهم. 
ایمان خودت را می‎بینی؟
من آن را می‎خواهم.
ایمانی مثل ایمان خودت.
خواسته‌ام بزرگ است؟
می‎دانم. 
از بزرگ باید خواستۀ بزرگ داشت.
می‎خواستی بزرگ نباشی.
کاری برایم کن، آقا! 
حال ایمانم خراب است.

نظر دهید »
خون دل ها خورده ایم....
ارسال شده در 1 آذر 1396 توسط فهیمه دباغی در مناسبت ها

شهادت می دهند… 

اما به “اهل درد”

نه بی خیال ها !

فقط دم زدن از شهدا افتخار نیست

باید

زندگیمان حرفمان نگاهمان لقمه هایمان رفاقتمان بوی شهدا را بدهد !

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 18

آخرین مطالب

  • هفته کتاب و کتابخوانی مبااارک
  • میلاد حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و امام جعفرصادق علیهم السلام تبریک و تحنیت....
  • یا ضامن آهو دستم بگیر....
  • شهادت رسول گرامی اسلام تسلیت
  • وفات حضرت معصومه تسلیت...
  • میلاد مبارک...
  • هفته پژوهش گرامی باد...
  • اعیـــاد شعـبـانیه مــبــارکـــ...
  • ولادت امام جواد مبارک.....
  • روز مادر مبارک ••❥

آخرین نظرات

  • مستاجر خدا:)  
    • •/حریم ولایت/•
    در کوچه ها وتازیانه....
  • مستاجر خدا:)  
    • •/حریم ولایت/•
    در آقاجان تسلیت....
  • افسر جوان...نوری  
    • پاسخ به سوالات شرعی
    • بازیگران حقیقی
    • رگا
    • افسر جوان فضای مجازی
    در حلول شعبان
  • افسر جوان...نوری  
    • پاسخ به سوالات شرعی
    • بازیگران حقیقی
    • رگا
    • افسر جوان فضای مجازی
    در حلول شعبان
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در محرم
  • نرجس خاتون(س) شاهین شهر  
    • مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر
    در محرم
  • سایت ریاحین در محرم
  • پایگاه پویش در محرم
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

فهیمه دباغی

ماکه ازعشق حسین دم میزنیم کوچه هارارنگ ماتم میزنیم پس چراهرلحظه بارفتارخود بردل صاحب زمان غم میزنیم (اللّهم عجل لولیک الفرج)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مناسبت ها
    • محرم
  • سایرمطالب
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان